طراحی آرم و لوگو

طراحی تخصصی آرم ، لوگو ، برند ، نشان ، نماد ، تایپوگرافی ، علامت

طراحی آرم و لوگو

طراحی تخصصی آرم ، لوگو ، برند ، نشان ، نماد ، تایپوگرافی ، علامت

لوگو یا برند ، یک نماینده است ، از آنچه میخواهید به دیگران معرفی کنید .

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

طراحی و ساخت انیمیشن دو بعدی با فرمت gif که به گیف یا بنر متحرک معروف است . 

چند نمونه از بنرهای متحرک ( گیف ) طراحی شده 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • مختار برمکی
  • ۰
  • ۰

 

 

زندگینامه :

فروردین ماه سال 1346 در نخلستانهای محله حمیدآباد خرمشهر ، در میان خانواده ای مستضعف ، معتقد به الله و درد کشیده پسری پا به عرصه وجود نهاد . نامش را ابراهیم برگزیدند . دوران تحصیل دبستانش را با هوش و ذکاوت بسیار در گرمای سوزان و شرجی نفس گیر ، با تمام کمبودها پشت سر گذاشت . هیچکس نمی دانست در پشت چهره آرام و تبسم معصومانه ابراهیم ، قلب تپنده ای است که هر روز تپشش بیشتر و ساعت انفجارش نزدیکتر می گردد . علیرغم سن کم در راهپیمایی های انقلاب شرکت می کرد و فریاد استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی سر می داد . استقلالی که سرانجام برای بقایش ، خون پاکش را در کربلای ایران ریخت . مهرماه سال 1359 همراه خانواده عازم اصفهان گردید ، اما انفجار بمبها ، سقوط خشتها ، سوختن نخلها ، ضجه مادران و عبور تانکها از روی کودکان ، همیشه خاطرش را آزار می داد . چون سنش کم بود ، او را با وجود اصرارو پافشاری زیادی که داشت به جبهه اعزام نمی کردند . اما او از پا نمی نشست . روزها قلم در دست داشت و شبها در بسیج ، گیشه میدان انقلاب در دل شب پاس می داد تا امت قرآن آسوده شب را صبح کنند . چه خاطراتی که از شبهای نگهبانی داشت و چه دردها که در سینه اش حبس بود . از اینکه می دید عده ای برای برهم زدن نظم شهر و از بین بردن آسایش مردم به طرف آنها تیراندازی می کنند . مطالعات احکامش آنقدر زیاد بود که اطرافیان سؤالات شرعی خود را از او می پرسیدند . به داستان نویسی علاقه داشت . شبهای جمعه به دعای روحبخش کمیل می رفت تا جام جانش را لبریز از نور کند . نمازهای جماعت و نماز جمعه جزء علاقه مندیهای او بود که دیگران را هم به آنها ترغیب می نمود . دریغ که در قید حیاتش آنطور که باید او را نفهمیدیم .

رمضان سال 1361 جبهه کوشک در سمت امدادگری اولین تجربه جبهه اش را آموخت . پس از آن در عملیات محرم شرکت جست و دلاورانه جنگید تا مورد اصابت ترکش قرار گرفت . بعد از آنکه مدتی در بیمارستان قائم شهر در تاریخ 13/8/61 بستری بود ، بهبودی حاصل کرد و دوباره عازم جبهه گردید . در عملیات والفجر مقدماتی بار دیگر هنگام درگیری با گروهکهای ضد خدا مجروح گشت . اما ابراهیم با خدای خود عهد بسته بود و بر این پیمان صادقانه ماند . جبهه های کوشک ، پادگان هفت تیر سنندج ، پادگان توحید ، جبهه های بانه ، تپه های کانیمانگا ، تپه های 220 و 227 ، آبادان و عین خوش خرمشهر ، ابراهیم کنار بقیه همسنگرانش روبروی دشمن حضور داشت . او عاشق ابا عبدلله حسین علیه السلام بود و عاقبت برای آخرین بار همراه لشکر امام حسین (ع) عازم جبهه شد و در عملیات خیبر به کاروان سالار شهیدان پیوست ...

روایت به قلم برادر شهید ....

 

 

وصیتنامه شهید ابراهیم برمکی

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ
بدرستیکه خدا دوست دارد کسانی را که در راه او جهاد می کنند و مانند کوهی محکم و سد آهنین پایدارند .
حمد و سپاس خدائی را که آفریدگار جهان است ، و همه چیز از اوست و باید در راه او فدا شد ، و سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام مهدی (عج) و نایب بر حقش آن پیر جماران ، مظهر وحدت ، درهم کوبنده ستمگران ، یاری دهنده محرومان و امید مستضعفان ، رهبر مسلمین امام خمینی و سلام بر همه شهدای راه حق و فضیلت و خانواده محترم آن شهدا ، وصیت نامه ام را شروع می نمایم .
سلام خدمت پدر و مادر عزیزم ، تشکر می کنم از تو ای مادر که چه زحمتها برایم کشیدی و توانستی همچون زینب (س) مرا در دامان خود بزرگ و راه راست زندگی را به من بیاموزی و درود بر چنین مادرانی که چنین فرزندانی بزرگ کرده و به میدان نبرد می فرستند .
و تو ای پدر ، سپاسگزارم از زحماتی که برای من کشیدی و به من درس اخلاق و راه رستگاری آموختی و مانند حسین (ع) که علی اکبرش را به میدان نبرد فرستاد مرا به جبهه فرستادی تا درس خودسازی و جهاد بیاموزم و به ندای "هل من ناصر من ینصرنی"  حسین(ع) ابیک بگویم .
پدر و مادر عزیزم من امانتی بیش در دست شما نبودم و تقدیر الهی بر آن شد که این امانت به امانت دهنده که الله است باز پس داده شود ، پس  چه خوب امانت دارانی در درگاه ازلی بشمار می آیید ، آری ، برادران و خواهران ، دوستان و آشنایان  و شما ای امت اسلام این را بدانید که شهیدان جملگی بر ما حق دارند و بایستی این دین را بنحو احسن ادا کنیم و مسئولیم در قبال خون شهدا ، که راه آنان را که راه اسلام و قرآن است ادامه دهیم و رهرو سالک ارزنده ای در این بین باشیم . از شما انتظار دارم که به خاطر خدا در دعاهای روح بخش کمیل و دیگر ادعیه شرکت جوئید و برای نصر و پیروزی سپاه اسلام دعا کنید ، برای ظهور امام زمان (عج) ، برای طولانی شدن عمر امام دعاکنید ، نمازهای  جمعه و جماعت را ، این دژهای مستحکم پاسداری از اسلام را با شرکت خود ، مستحکم تر کنید و از همه مهمتر پشتیبان ولایت فقیه که حاکمیت خدا بر روی زمین است باشید ، همیشه سدی محکم در مقابل منافقین ، این دشمنان اسلام باشید ، دانش آموزان سنگر مدرسه را حفظ کنند و کارگران سنگر کارخانه را  در یک جمله بطور خلاصه همه و همه پشتیبان اسلام باشید ، برای اسلام گام بردارید و در این راه تا سرحد جان تلاش کنید .
آری پدر و مادرم من به جبهه رفتم تا رهرو راه این شهیدان باشم و راه راست آنان را ادامه دهم ، من به دانشگاه جبهه رفتم تا درس خودسازی  و شهادت بیاموزم و به ابر قدرتها بگویم :
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
اسلام نابود شدنی نیست ، اسلام زنده است و پایدار  می ماند ، پدر و مادرم شما باید افتخار کنید که جزء خانواده شهدا شدید ، انشاء الله  که خداوند به خانواده شهداء صبر بدهد .
دیگر حرفی ندارم ، جنازه ام را در تکیه شهدا خاک کنید ، یکماه روزه قضا احتیاط برایم بگیرید و همچنین یکسال نماز قضا احتیاط دارم ، پول خمسهایم را بدهید ، اگر آزار و اذیتی کرده ام مرا حلال کنید و همچنین از دوستان و آشنایانم می خواهم مرا حلال کنید 
والسلام علیکم و رحمته الله  و برکاته و من الله  التوفیق و علیه التکلان
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست / به هوای سر کویش  پر و بالی بزنم
امام را دعا کنید
فرزندتان ابراهیم

 

 

 

 

  • مختار برمکی